ناراستی آدم را به بهبوهه ی جنگل ابهام می برد! آدم را به سمت پرتگاهی در بلندترین ِ کوه ها و دامنه ها سوق می دهد و به یک باره در دستانی از هیچ می سپارد. هیچ گاه نخواهی فهمید لبخندی و اشکی، درود یا بدرودی، نگاه یا صدایی را... و این حقیقت محبوس ِ میان بود و نبود. میان فهم و نفهمیدن ها... میان راه های نرفته و رفته! میان حرف های زده و نزده! و ناراستی مسیر ایمن سبزه زار را به نسیم فراموشی می سپارد و دشت ایمان، دوستی و دوست داشتن، و عشق را... گم می کند. ما آدم ها چه بی رحمیم... و چه خوش خیال! که انگار می کنیم در این همه محو، در این همه ابهام و این همه ابر، خوشبخت زندگی "خواهیم" کرد! ,دانی,سزد,صفت,پاکی,آنکو,وجود,پاک,نیالاید ...ادامه مطلب